نوجوانان و درس
نوجوانان و درس
نوجوانان و درس
نويسنده: دکتر علي اصغر کيهان نيا
يكي از بيشترين دل مشغولي هاي والدين، درس خواندن فرزندان و مدرك گرفتن آنهاست؛ حق هم دارند. اين روزها تب تند مدرك گرايي آنچنان پرحرارت است كه هيچ كس نمي خواهد از قافله عقب بماند.
«بي سوادي موجب بدبختي است»، ورد زبان همه خانواده هاست. كسي كه درس نخواند، حمال مي شود»، چماقي است كه دائماً بر سر نوجوانان فرود مي آيد. ترساندن نوجوان از درس نخواندن و بي سواد ماندن و بدبخت و بيچاره شدن صحبت هميشگي خانواده هاست.
گرچه والدين حق دارند كه نسبت به درس خواندن فرزندان خود بي تفاوت نباشند، ولي نگراني بيش از حد، كار را از آنچه هست بدتر مي كند.
متأسفانه پدر و مادري كه در مقابل نمره بد فرزندشان در درسي، بلافاصله عكس العمل خشم آلودي نشان مي دهند، بايد منتظر عواقب بد آن هم باشند. يكي از پي آمدهاي اين كار اين است كه نوجوان وقتي از نگراني شديد خانواده مطلع مي شود بناي سوءاستفاده را مي گذارد؛ يعني نوجواني كه مي داند از مهر و محبت بيش از اندازه پدر و مادر برخوردار است، وقتي نمره بدي مي گيرد، براي اينكه مورد مؤاخذه قرار نگيرد، متوسل به رنجورنمايي مي شود؛ مثلاً مي گويد:
«سرم درد مي كند، اشتها ندارم، دلم درد مي كند» و دهها ناراحتي جسمي ديگر براي خود مي تراشد. پدر و مادر كه از همه جا بي خبرند، دستپاچه شده و شروع به دوا و درمان مي كنند، در حالي كه موضوع از جاي ديگري آب مي خورد و فرزندي كه از تنبيه رهايي يافته، اين كار را جزو عادتهاي خود قرار مي دهد. در اين گونه موارد، پدر و مادر هوشيار بايد مسأله بيماري را جدي نگيرند و پس از كمي مورد توجه قرار دادن او، رهايش سازند. نوجوان كه مي داند بيماري خاصي ندارد، بتدريج به سراغ پدر و مادر مي آيد و با نگراني نمره بد خود را به اطلاع آنان مي رساند. اينجاست كه پدر و مادر بايد براي تنبيه فرزند خود رفتار جديدي را در پيش گيرند؛ مثلاً موقتاً به او كم اعتنايي كنند يا از تفريحاتي كه مورد علاقه اش مي باشد، محرومش سازند.
اگر فرزندي نتوانست درس بخواند، نبايد به او گفته شود كه تو بي استعدادي، تكرار اين جمله باعث مي شود كه فرزند ما فكر كند در تمام زمينه ها بي استعداد است؛ در صورتي كه ممكن است او در ساير زمينه ها بسيار هم ممتاز باشد. اصولاً به جاي اينكه به فرزندانمان بگوييم: «تو در درس بي استعدادي»، بايد به او بگوييم: «تو در زمينه هاي ديگر بسيار بااستعدادي، چرا از هوش و حواست براي درس خواندن استفاده كامل نمي بري؟» بيان اين مطلب به نوجوان يادآور مي شود كه او به حد كافي استعداد دارد و در ساير زمينه ها مورد تأييد پدر و مادر است اما فقط در درس خواندن كمي تأمل و ترديد مي كند.
طبيعي است كه اگر به درس او بي توجهي مي شده، بايد كمي دقت بيشتري به خرج داد؛ ولي اگر دانش آموزي تمام تلاشش را بكار برده و شما هم توجه لازم را به كار برده ايد، اما نتيجه بيش از نمره 16 نشده، از تحت فشار قرار دادن او دست برداريد و نگراني را از خود دور سازيد و به انتظار تغييرات او در سالهاي بعد بنشينيد تا درسش بهبود يابد. بعضي از والدين مي پرسند آيا بايد براي فرزندانمان معلم خصوصي بگيريم يا نه؟ پاسخ اين است كه اگر فرزند شما تلاش كافي از خود نشان مي دهد، ولي باز هم موفق نمي شود، معلم خصوصي مي تواند به او كمك كند؛ اما دانش آموزي كه تلاش كافي را به طور معمول انجام نمي دهد، معلم خصوصي هم نمي تواند برايش كاري بكند.
والديني كه بيش از حد مراقب تكليف فرزندانشان هستند و مدام از آنها جويا مي شوند كه آيا تكاليف را انجام داده اي يا نه و دائماً به آنها مي گويند كه تكليف را بياور تا من ببينم يا من انجام بدهم، بايد بدانند كه فرزندشان ضمن اينكه به آنها متكي مي شود، احساس مسؤوليتي هم نسبت به تكاليف خود نمي كند، براي اينكه آموختن است كه مادر نگرانش بالاخره به سراغش مي آيد و تكليف را برايش انجام مي دهد.
در پايان اين بحث اضافه كنم كه مراجعه گهگاه به مدرسه و مذاكره با معلم فرزندان و شناخت بيشتر از وضعيت فرزندان به همان اندازه مهم و ضروري است كه داشتن دغدغه خاطر دائمي و مراقبت بيش از حد براي درس فرزندان بي مورد است.
علاوه بر اين نكته كه بستگي زيادي به خصوصيات سني نوجوانان دارد، دلايل زير در گريز نوجوان از مدرسه بي تأثير نيست.
1- فشارهاي آموزشي كه گاهي از طاقت نوجوان خارج مي شود؛ مثل تمرينات بيش از حد، نوشتن و حفظ كردن.
2- تحقير و تهديد يكي از معلمان و يا ناظم مدرسه.
3- بداخلاقي و سختگيري يكي از معلمان.
4- عدم رضايت نوجوان از محيط خانه كه گاهي موجب طغيان او در مدرسه مي شود.
5- فقر و بيكاري و بالاخره مشكلات مادي خانواده باعث مي شود كه فرزند، بهانه اي براي نرفتن به مدرسه پيدا كند.
6- ميل به آزاد بودن، نداشتن قيد و بند و نياز به پرداختن به ورزش مورد علاقه كه محيط مدرسه اين امكان را از او مي گيرد.
7- كم استعدادي در زمينه تحصيلي و نياوردن نمرات خوب و قابل قبول كه به صورت غيرمستقيم موجب تحقيرش مي شود.
8- نداشتن علاقه به درس خواندن و در عوض، داشتن علاقه به فراگيري فني كه فكر مي كند او را زودتر به موفقيت مي رساند.
منبع: نشريه روزهاي زندگي-ش332.
«بي سوادي موجب بدبختي است»، ورد زبان همه خانواده هاست. كسي كه درس نخواند، حمال مي شود»، چماقي است كه دائماً بر سر نوجوانان فرود مي آيد. ترساندن نوجوان از درس نخواندن و بي سواد ماندن و بدبخت و بيچاره شدن صحبت هميشگي خانواده هاست.
گرچه والدين حق دارند كه نسبت به درس خواندن فرزندان خود بي تفاوت نباشند، ولي نگراني بيش از حد، كار را از آنچه هست بدتر مي كند.
متأسفانه پدر و مادري كه در مقابل نمره بد فرزندشان در درسي، بلافاصله عكس العمل خشم آلودي نشان مي دهند، بايد منتظر عواقب بد آن هم باشند. يكي از پي آمدهاي اين كار اين است كه نوجوان وقتي از نگراني شديد خانواده مطلع مي شود بناي سوءاستفاده را مي گذارد؛ يعني نوجواني كه مي داند از مهر و محبت بيش از اندازه پدر و مادر برخوردار است، وقتي نمره بدي مي گيرد، براي اينكه مورد مؤاخذه قرار نگيرد، متوسل به رنجورنمايي مي شود؛ مثلاً مي گويد:
«سرم درد مي كند، اشتها ندارم، دلم درد مي كند» و دهها ناراحتي جسمي ديگر براي خود مي تراشد. پدر و مادر كه از همه جا بي خبرند، دستپاچه شده و شروع به دوا و درمان مي كنند، در حالي كه موضوع از جاي ديگري آب مي خورد و فرزندي كه از تنبيه رهايي يافته، اين كار را جزو عادتهاي خود قرار مي دهد. در اين گونه موارد، پدر و مادر هوشيار بايد مسأله بيماري را جدي نگيرند و پس از كمي مورد توجه قرار دادن او، رهايش سازند. نوجوان كه مي داند بيماري خاصي ندارد، بتدريج به سراغ پدر و مادر مي آيد و با نگراني نمره بد خود را به اطلاع آنان مي رساند. اينجاست كه پدر و مادر بايد براي تنبيه فرزند خود رفتار جديدي را در پيش گيرند؛ مثلاً موقتاً به او كم اعتنايي كنند يا از تفريحاتي كه مورد علاقه اش مي باشد، محرومش سازند.
اگر فرزندي نتوانست درس بخواند، نبايد به او گفته شود كه تو بي استعدادي، تكرار اين جمله باعث مي شود كه فرزند ما فكر كند در تمام زمينه ها بي استعداد است؛ در صورتي كه ممكن است او در ساير زمينه ها بسيار هم ممتاز باشد. اصولاً به جاي اينكه به فرزندانمان بگوييم: «تو در درس بي استعدادي»، بايد به او بگوييم: «تو در زمينه هاي ديگر بسيار بااستعدادي، چرا از هوش و حواست براي درس خواندن استفاده كامل نمي بري؟» بيان اين مطلب به نوجوان يادآور مي شود كه او به حد كافي استعداد دارد و در ساير زمينه ها مورد تأييد پدر و مادر است اما فقط در درس خواندن كمي تأمل و ترديد مي كند.
چاره چيست؟
طبيعي است كه اگر به درس او بي توجهي مي شده، بايد كمي دقت بيشتري به خرج داد؛ ولي اگر دانش آموزي تمام تلاشش را بكار برده و شما هم توجه لازم را به كار برده ايد، اما نتيجه بيش از نمره 16 نشده، از تحت فشار قرار دادن او دست برداريد و نگراني را از خود دور سازيد و به انتظار تغييرات او در سالهاي بعد بنشينيد تا درسش بهبود يابد. بعضي از والدين مي پرسند آيا بايد براي فرزندانمان معلم خصوصي بگيريم يا نه؟ پاسخ اين است كه اگر فرزند شما تلاش كافي از خود نشان مي دهد، ولي باز هم موفق نمي شود، معلم خصوصي مي تواند به او كمك كند؛ اما دانش آموزي كه تلاش كافي را به طور معمول انجام نمي دهد، معلم خصوصي هم نمي تواند برايش كاري بكند.
والديني كه بيش از حد مراقب تكليف فرزندانشان هستند و مدام از آنها جويا مي شوند كه آيا تكاليف را انجام داده اي يا نه و دائماً به آنها مي گويند كه تكليف را بياور تا من ببينم يا من انجام بدهم، بايد بدانند كه فرزندشان ضمن اينكه به آنها متكي مي شود، احساس مسؤوليتي هم نسبت به تكاليف خود نمي كند، براي اينكه آموختن است كه مادر نگرانش بالاخره به سراغش مي آيد و تكليف را برايش انجام مي دهد.
در پايان اين بحث اضافه كنم كه مراجعه گهگاه به مدرسه و مذاكره با معلم فرزندان و شناخت بيشتر از وضعيت فرزندان به همان اندازه مهم و ضروري است كه داشتن دغدغه خاطر دائمي و مراقبت بيش از حد براي درس فرزندان بي مورد است.
نكته اي ديگر
دلايل گريز از مدرسه
علاوه بر اين نكته كه بستگي زيادي به خصوصيات سني نوجوانان دارد، دلايل زير در گريز نوجوان از مدرسه بي تأثير نيست.
1- فشارهاي آموزشي كه گاهي از طاقت نوجوان خارج مي شود؛ مثل تمرينات بيش از حد، نوشتن و حفظ كردن.
2- تحقير و تهديد يكي از معلمان و يا ناظم مدرسه.
3- بداخلاقي و سختگيري يكي از معلمان.
4- عدم رضايت نوجوان از محيط خانه كه گاهي موجب طغيان او در مدرسه مي شود.
5- فقر و بيكاري و بالاخره مشكلات مادي خانواده باعث مي شود كه فرزند، بهانه اي براي نرفتن به مدرسه پيدا كند.
6- ميل به آزاد بودن، نداشتن قيد و بند و نياز به پرداختن به ورزش مورد علاقه كه محيط مدرسه اين امكان را از او مي گيرد.
7- كم استعدادي در زمينه تحصيلي و نياوردن نمرات خوب و قابل قبول كه به صورت غيرمستقيم موجب تحقيرش مي شود.
8- نداشتن علاقه به درس خواندن و در عوض، داشتن علاقه به فراگيري فني كه فكر مي كند او را زودتر به موفقيت مي رساند.
منبع: نشريه روزهاي زندگي-ش332.
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}